سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ستاره ی شرقی
یکشنبه 87 تیر 30 ساعت 11:36 عصرنجوای هفت اسمون

سخن شماره ی 1:  یکی از اون بالا انگار داره می شنوه صدامونو...

2:  شکیبا باش خدا همواره بیدار است...

3:  از درگاه خداوند هرگز نا امید برنمی گردی...از ته دل دعا کن مرادت برآورده میشه.

4:  اون میگه:بخوانید مرا که اجابت می کنم شمارا...پس صداش می کنم همین لحظه...خدایا...

5:  صبر داشته باش...صبر داشته باش...صبر داشته باش...

6:  هرجا که عشق باشد.در هر دلی که عشق بتابد.نور خدا هم وجود دارد...مثل قلب تو...

7:  ناشناختنی کمکت میکنه رفیق...بهش اطمینان داشته باش .

8:  می پرسی آیا خدا تورو دوست داره یا نه؟...خدا دوست داره رفیق...چون فرشته ها همیشه مواظب تو هستند. میگی از کجا میدونم؟یعنی خودت متوجه هاله ی نورانیه دور خودت نشدی؟!!!!!!!!!!!

9:  برای رسیدن به هرچیزی باید بهای آن را داد...

10:  و بالاخره بعد از گذروندن روزهای سخت و دوریها و دشواریها...روزهای خوب هم فرا میرسه و خوشتر از همه اینکه خداوند به تو میگه:آفرین فرزندم به تو افتخار می کنم...روزهای شادت مبارک...

11:  صبر بزرگترین شجاعته...وقتی شجاعی که توی سختیهات صبور باشی...مثل همین حالا...مگه نه؟

12:  یادت باشه ((اون)) همیشه میدونه داره چیکار میکنه...

13:  توکل به خدا...و دیگر هیچ.

14:  درهای بسته رو با امید و اراده و لبخند باز کنید...

15:  من.........موفق میشم.

16:  میشه هر سنگ بیابون برای ما یه نشونه /که میتونه مارو تا کنار دریا برسونه

17:  یادت باشه که همیشه یکی هست که به حرفات گوش بده....حتی اونوقتی که خودت هم حوصله ی خودتو نداری یکی هست...

18:  یادت باشه که در به تحقق رسیدن خواسته هات از هستی همیشه یه زمانی طول میکشه...اما نباید تسلیم بشی و راه رو گم کنی...صبر و پیگیری هر مقصدی رو دست یافتنی میکنه...

19:  انسانهای خوشبخت کسانی هستند که از جهات مختلف با زندگی هماهنگند.

20:  هر کاری که میکنی و هر تصمیمی که میگیری اینطوری فکر کن که مهم ترین تصمیم دنیاست...در این صورت مهم ترین کار دنیا رو انجام دادی...و میدونی که کارای مهم رو باید به بهترین وجه انجان بدی...پس هر کاری که میکنی به بهترین وجه انجامش بده...

 

هر آرزو برای رسیدن عاشق های دنیا به محبوبشون  تورو سه قدم به محبوبت نزدیک تر میکنه...

یک قدم به عنوان جایزه بخاطر دعای قشنگت...

یک قدم به خاطر اینکه با این آرزو برای خودت هم دعا کردی...

 و یک قدم دیگه اینکه خدا خیلی لوطیه و چون عاشقارو دوست داره این قدم آخری رو هم رفاقتی برات مینویسه...

پس خدایا همین حالا آرزو میکنم که همه ی عاشقای دنیارو  به وصال محبوبشون برسونی...آمین.

 

 


متن فوق توسط: ستاره نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

آیا از دیدارهایی کـه مـنجر به بــرقـراری رابـطه نگردیده اند خـستـه شـده اید؟ آیـا از بـرخـورد با مـردانـی کـه آشـکـارا آمـادگـی ســرسـپــردن در عــشـق را نـدارنــد، نــا امــیــد گشته اید؟

اگر در یافتن جفت خود منتهای کوشش خود را نموده ایـد و در این زمینه بموفقیت چندانی دست نیافته اید، ممکن است وقت آن رسیده باشد که درباره دیدگاهتان نسـبــت بجستجوی عشق حقیقی تجدید نظر کنید. در این بخش با پنج اشتباه متداول زنان در بازی عـشق آشنا میشوید.اگــر بـرخـی از ایـن دلایــل بــرایــتـان آشــنــا بــود، خـود راسرزنش نکنید. فقط بدانید که لیاقتتان بیشتر بوده و عهد
ببندید که برای بهتر بودن تغییر نمایید.

1- اگر فکر کنید که عشق هرگز شما را پیدا نخواهد کرد، چنین نیز خواهد شد بسـیـاری از زنـان نـاامـیدیـهــای رومانتیکشان آنها را متقاعد نموده که برای ایـنـکه مـورد محبت و توجه دیگران قرار بگیرند، به صـورت ذاتــی چیزی درونشان وجود ندارد. آنها مثلا میگویند: "کی حاظر میشه با من ازدواج کنه؟ مطمئنم که تا آخر عمرم تنها میمونم."

بطور واضح چنین زنانی همانند من و شما شایسته و سزاوار عـشق هستند. ( بله، ما سزاواریم!) اما آنها دارای مشخصه ای ترسناک می باشند که می تـوانـد بـرای سـالهای متمادی باعث تنها ماندنشان گردد: "پیشگویی کامبـخش." یعنی مسـئـلـه ای واقعـیـت می یابد چون مردم  انتظار واقعـیتش را داشته و بگونه ای رفتار میکـنند کـه باعث اتفاق افتادن آن گردد. پیشگویی کامبخش مسری نیست اما سبب میگردد تا ارتـباطات بالقوه به سویی مخالف بحرکت درآیـنـد. آن یـک بیـماری مـوذی اسـت. بـطور فیــزیکی، بیمار را دست نـخورده باقی میگذارد. اما هر قدر فردی بیشتر بگوید، "من هرگز عشقی نخواهم یافت،" احتمال وقوع چنین انتظاری افزایش میابـد. بـطور متـضـاد، هـر انــدازه افق دیدگاه کسی روشنتر باشد -- " من چنـان آدم شـاداب و بـا طــراوتی هستم که حتما همدمی پیدا خواهم کرد" -- پیشگویی آینده رومانتیک او نیز روشنتر خواهد بود.

اگر شما جزء کسانی هستید که افکارشان از دریغ و افسوس پر شده است،دست بکار شوید: مجله ای تاسیس کنید. هر روز چیزی دوست داشتنی درمورد خودتان بنویسید. این کار به مرور زمان آسان تر خواهد شد. حتی می تـوانید با برخی از دوستان نزدیک یا اقوام خود هم فکری نمایید تا آنها بتوانند دلایلی که فکر می کـنند باعث خوشبختی یک مرد با داشتن شما میگردد را بیان نمایند. علت این تقاضای خـود را برای آنها بیان کنید، آنـها نـیـز احتمالا از کمک کردن به شما خوشحال خواهند شد. هرگـاه فـکـری مـنـفـی در شرف حمله به ذهنتان قرار گرفت، آنرا با فکری مثبت جایگزین نمایید.

2- ایده بد بودن همه مردان را لگد کوب کنید
خبر خوب: نسل مردان خوب منقرض نشده است. آنها هنوز بطور وسیع یافت میشوند. نـکتـه ایـن اسـت کـه بـیـاموزیـد یـک مرد شایسته را هم تشخیص دهید و هم بخواهید. سحر یکی از دوستان من میگوید: "چنـدین سال جذب مردانی میشدم که ماموریتشان اذیـت کردن من بود. از زد و بندهایشان معلوم بود. وقتی میگفتند با من تماس میگیرنـد هیچگاه این کار را انجام نمیدادند، مرتب دروغها احمقانه به هم میـبافتـند، می گفتند که مرا دوست دارند بعد به سراغ زنان دیگر می رفتـنـد. حـتی یکی از آنهـا می خواست بهترین دوست من را از راه بدر کند." سحر مرتب سرزنش میکـرد کـه رابطه هایش مملو از تقلب و فریبکاری بوده است: هیچ مردی نمی تـواند خـوب و با وفا باشد. تا اینکه او در مراسم عروسی دختر عمویش شرکت کرد. او گفت: "سـامان، داماد عسل، بهترین مرد دنیاست او حـتما عسل را خوشبخت و برای خوشحال کردن او زندگی خواهد کرد. وقتی برق شیرین و دوست داشتنی چشمان سامان را دیدم، بــا خـودم عهد بستم که روزی با مردی آشنا شوم که همانند گنجینه به من نگاه کند."

سحر وقفه ای در روابط خـود ایـجاد نموده و درباره وسـواس فـکریش نـسبت به مردان بد کمی به تفکر پرداخت. او میگوید: "پدرم  آدمی خوشگذران و به عنـوان یـک شـوهر و یـک پدر سرد و بی مسؤلیت بود. وقتی 10 سال داشتـم مـا را تـرک کـرد. بعد از آن گه گاهی که او را میدیدم، برای جلب توجه او چرخ و فلک مـیرفتم. وقتی برای داشتن دوست پسر بـه انـدازه کـافی بـزرگ شـدم، بصورت مجازی با افرادی ارتباط برقرار می کـردم کـه دارای اخلاقیات پدرم بودند. زمانیکه به خودم آمدم و فهمیدم که چه کاری دارم انجـام میدهـم، بـا مردانی روبرو شدم که آنچنان هم زرق و برقی و غیر قابل اطمینان نبودند."

امروز سحر نامزد دارد -- شخصی هم تیپ سامان. او میگوید: " نمیتوانم باور کنم که آن هـمه وقـت را با مردانی تلف کردم که همانند یک شیء بی ارزش با من رفتار میـکـردند. امـا ارزش آن را داشت، چون فکر میـکنم در نهایت به من آموخت که قدر یک مرد خوب را بطور حقیقی بدانم."

|

متن فوق توسط: ستاره نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

درباره خودم
ستاره ی شرقی
ستاره
لوگوی من
ستاره ی شرقی
لوگوی دوستان من



















اشتراک در خبرنامه
 

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس